سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کمیل کسان خود را بگو تا پسین روز پى ورزیدن بزرگیها شوند و شب پى برآوردن نیاز خفته‏ها . چه ، بدان کس که گوش او بانگها را فرا گیرد ، هیچ کس دلى را شاد نکند جز که خدا از آن شادمانى براى وى لطفى آفریند ، و چون بدو مصیبتى رسد آن لطف همانند آبى که سرازیر شود روى به وى نهد ، تا آن مصیبت را از او دور گرداند چنانکه شتر غریبه را از چراگاه دور سازند . [نهج البلاغه]
قطره ی شبنم

مقدمه

 در هر نظام حکومتی، کارگزاران از اهمیت خاصی برخوردارند، حکومت بدون توجه به نقش کارگزاران صالح و مدبر نمی تواند به اهداف خود نائل شود. برای اینکه جامعه ای بتواند روی سعادت را ببیند و امور آن اصلاح گردد، باید کارگزاران حکومتی افراد لایق و متعهد باشند.

وقتی که به نهج البلاغه مراجعه می کنیم، می بینیم که حضرت علی علیه السلام، در جا های مختلف، مردم را به مسأله کارگزاران توجه می دهند که مبادا مدیران بی لیاقت بر سر کار آیند و جامعه و مردمان را به تباهی کشانند، چرا که اگر حساسیت مردم نسبت به چگونگی رفتار زمامداران از بین برود، آنگاه افراد بی لیاقت و فاقد صلاحیت در مراتب زمامداری قرار گرفته و جامعه را به تباهی می کشند. حضرت در نامه ای به اهل مصر می نویسد: «ولکننی آسی أن یلی أمر هذه الامة سفهاؤها وفجارها، فیتخذوا مال الله دولاً وعباده خولاً، والصالحین حرباً والفاسقین حزباً»[1] همانا من بیم دارم که نابخردان و بدکاران زمام امور مملکت را به دست گیرند و مال خدا را دست به دست گردانند و بندگان او را به بردگی خود گیرند و با صالحان به دشمنی برخیزند و فاسقان را دارودستة خود سازند.

یکی از الگوهای بسیار مناسب، در جهت کار آمد بودن حکومت، سیره مولا امیرالمؤمینن علی علیه السلام در دوران زمامداری ایشان است که هم از باب سنت و هم از جهت مدیریت معقول، می تواند به عنوان الگوی احسن، سرمشق جوامع اسلامی قرار بگیرد. به همین منظور این مختصر، در پی بررسی ویژگیها و وظایف مدیران دولتی از دیدگاه نهج البلاغه، است. که بطور خیلی خلاصه برخی از ویژگیهای مدیران دولتی و وظائف آنها را یاد آور خواهیم شد.

ومن الله التوفیق

تعریف مدیریت دولتی

الف- مفهوم مدیریت

مدیریت و ادارة جوامع بشری یک بحث عام و فراگیر است که متفکران و اندیشمندان، مذاهب و مکاتب مختلف جهان با توجه به فرهنگ و شرائط حاکم بر آن جامعه، به آن پرداخته اند، و هریک به جنبة خاصی توجه نموده اند و آن را تعریف کرده اند. مثلا تیلور در «مدیریت تیلوریسم» بیشترین توجه را به اضافة تولید دارد و به کار گران، به عنوان ابزار نگاه می کند. و با این دید مدیت را تعریف می کند. یا استاخونوف روسی در بحث مدیریت بیش از حد به کار گران توجه می نماید و شعار کمون اولیه و حذف مالکیت خصوصی را مطرح می کند. از اینجا دانسته می شود که نگاه به مدیریت، بستگی به آراء و افکار افراد دارد. حال اگر بخواهیم که یک تعریف جامع از آن داشته باشیم، در قدم اول باید انسان ها را بشناسیم تا بتوانیم نیازمندی های واقعی آنها را درک نمائیم. از آنجائی که انسان موجود ناشناخته است، و تنها آفریدگار او، صلاح و فساد اورا بدرستی می داند، از این رو، باید در این مسأله، از تعالیم اسلامی استفاده شود و از رهنمود های پیشوایان الهی کمک گرفته شود. بنابراین؛ مدیریت را از دیدگاه اسلام، به صورت عبارت ذیل بیان نموده اند: «شیوة بکارگیری منابع انسانی و امکانات مادی، برگرفته از آموزه های اسلامی، برای نیل به اهدافی که متأثر از نظام ارزشی اسلام است»[2] را مدیریت اسلامی گویند.

ب- مفهوم دولت

واژة «دولت» از نظر لغوی، ازمادة «دول» به معنی گردیدن است. وقتی گفته می‌شود «دالة الایام» و یا «دال الزمان دولة»، یعنی ایام گردش کرد و زمانه دگرگون شد.[3] در قرآن کریم آمده است: «وتلک الایام نداولها بین الناس»[4] آن ایام را بین مردم می گردانیم. (گاهی به قومی وگاهی به قوم دیگر می دهیم.)  طبرسی در ذیل آیة مبارکة فوق آورده است که «دولة» به ضم دال و فتح آن دو لغت است و گفته شده که به ضم دال به معنای مال و به فتح آن در جنگ استعمال می‌شود.[5]

راغب اصفهانی در مفردات می نویسد: «الدَولة والدُولة واحدة، وقیل؛ الدُولة فی المال والدَولة فی الحرب والجاه»[6] دولت به ضم دال و فتح آن هر دو به یک معنا است، و برخی گفته اند که دولت به ضم دال، در مورد مال بکار می‌رود ولی دولت به فتح دال به معنای جنگ و جاه و مقام استعمال می شود.

بنابر این آنچه از این گفتار قابل استفاده است، این است که «دولت» در لغت به معنای قدرت، و بدست آوردن اموال و رسیدن به بزرگی و جاه و مقام، می‌باشد. روی آوردن دولت به کسی به مفهوم روی آوردن قدرت و مکنت به اوست. در واقع هر چیزی که برای انسان توانائی بیاورد، دولت شمرده می شود. پس نتیجه این می شود که در مفهوم دولت، قدرت نهفته است. اما از نظر اصطلاحی که امروزه به هیئت وزیران دولت گفته می‌شود، از این رو است که این مجموعه در مرکز قدرت قرار گرفته اند و هستة مرکزی قدرت در اختیار آنان است.

در کلام امیر المؤمنین علی علیه السلام، نیز این واژه به معنای قدرت آمده است. در نامة به حارث همدانی می خوانیم: «واکظم الغیظ، وتجاوز عند المقدرة، واحلم عند الغضب، واصفح مع الدولة، تکن لک العاقبة»[7] خشمت را فرو خور، و به هنگام توانایی، گذشت کن و در وقت تند خویی، شکیبا باش، و به هنگام قدرت از انتقام خودداری کن، تا پاداش نیک نصیبت گردد. در جای دیگر آن حضرت میفرماید: «دولة الملوک فی العدل»[8] قدرت و سلطنت پادشاهان در صورتی دوام پیدا می کند که به عدالت رفتار نمایند. در قصار دیگر آمده است: «للحق دولة»[9] برای حق دولت وسلطنتی است. (بناچار روزی خواهد رسید که حق بساط باطل را درهم خواهد پیچید.)، یا «لکل دولة برهة»[10] برای هر دولتی زمانی است. یعنی هر قدرتی مدت زمان معین دارد، و هیچ دولتی پاینده نیست.

نتیجه؛ با دقت در این بیانات حضرت، می توان دریافت که دولت در اندیشة سیاسی آن حضرت، به مفهوم نهاد دارندة قدرت است و حکومت سازمانی است که حق استفاده از قدرت را دارد.

ضرورت و اهمیت مدیریت

بحث مدیریت در جامعه، یکی از بحثهایی مهمی است که قوام جامعه به آن بستگی دارد، و هیچ جامعه ای نمی‌تواند، بدون مدیریت دوام پیدا کند، و این یک اصل مسلم و پذیرفته شده است که مجتمع انسانی بدون مدیریت به کمال نمی رسد. حضرت علی علیه السلام، در این مورد میفرماید: «لابد للناس من أمیر بر او فاجر»[11] چاره ای نیست برای مردم که امیر(مدیر)، داشته باشند خواه نیکو کار باشد یا بد کار. یا در خطبة 146، میفرماید: «مکان القیم بالامر مکان النظام من الخرز، یجمعه و یضمه» جایگاه مدیر در جامعه مانند جایگاه رشته ای است که مهره ها را در کنار هم قرار می دهد و برخی را به برخی دیگر ضمیمه می کند. از این جهت است که بحث از مدیریت، بحث از یک ضرورت غیر قابل انکار است. هرجا ملتی، امتی، قبیله ای، گروهی و جمعی وجود دارد، برای رفع نیاز های شان، نیازمند مدیریت هستند. زیرا؛ در جامعه افراد گوناگون با آراء متفاوت زندگی می کنند، و هر روز سطح دانش افراد فزونی می یابد و تجربیات گوناگون بدست می آورند، اختراعات و اکتشافات شگفت آوری، افق های تازه ای را پیش روی شان قرار می دهد. در مبحث مدیریت نیز اشکال گوناگون آن ضرورت پیدا می کند، که زمینه های مختلف، احتیاج به دستور العمل های صحیح و متناسب با نیاز ها و منطبق با واقعیت ها دارد.   

ازطرف دیگر، از آنجائی که مدیریت با فرهنگ رابطة تنگاتنگ دارد، ضروری است که فرهنگ های مختلف، مدیریت های مختلف داشته باشند. به همین سبب است که ضرورت جدایی مدیریت غربی با مدیریت شرقی، پیش می آید، زیرا؛ مدیریت غربی نمی تواند پاسخ گوی نیاز های فرهنگی ممالک اسلامی باشد، چونکه مسلمانان در جوامع اسلامی، مطیع فرامین الهی هستند، رضایت و خوشنود خداوند متعال را سرلوحة زندگی شان قرار می دهند و سعادت شان را در گرو، رضایت خالق شان می دانند. لذاست که در جامعة اسلامی مدیریتی ضرورت پیدا می کند که دستورات آن مطابق با قوانین الهی و بر گرفته شده از سیرة پیشوایان الهی، باشد.

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 90/4/3:: 10:38 صبح     |     () نظر